تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
عشقانه ها و آدرس
ela86.com لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.
زن: می تونم باهاتون حرف بزنم؟ (عباس با دیدن چهره زن سرش را پایین می اندازد) عباس:بفرمایید. زن:من قرصای قلبمو نیاوردم.کم کم سرم داره سنگین می شه.اگه اجازه بدید من سهم خ.دمو بدم وبرم. عباس:سهم چی رو؟ زن:سهم آزادیمو.بدتون نیاد من جای خواهرتون هستم.شما این کارتون زوره بی منطقی یه.باورم نمی شه همه ی این سروصدا ها به خاطر مریضی شما باشه. این یه بهانه ست مگه نه؟ عباس به هم ریخته است.قصد گفتن جمله ای را دارد ولی انگار زبانش بند آمده است. زن: ببینید.مقاصد شما سیاسیه . ما رو ملعبه ی این سیاسی بازیتون کردین.والله کی نمی دونه شما ها به اندازه ی کافی غنایم از این جنگ بردین. زمین یخچال کولر تلویزیون حق تحصیل دانشگاه بلیط هواپیما و هزار چیز دیگه که نمی دونم. پس دیگه چی می خواین؟ جمع در سکوت فردی فرو می رود. عباس: بفرمایید برید.اونایی که فکر می کنن ما یخچال و کولر و دانشگاه گرفتیم و حالا خوشی زده زیر دلمون بیان برن. عباس به سمت در می رود و کرکره را بالا می کشد. عباس: من اصلن توقعی نداشتم سر زمین باتراکتورم بودم.وقتا هم جنگ تموم شد برگشتم سر همون زمین بدون تراکتور من حتی دفترچه ی بیمه هم نگرفتم. حالا برای من زوره که همچین تهمتی به من بزنن. خواهر با شمام!شما سهمتونو دادید.سهمتون همین نیشایی بود که زدین دست شما درد نکنه.حالا بفرمایید یرید که قلبتون از کار نیفته.