عشقانه ها سایت تفریحی فرهنگی مذهبی دانلود و...
| ||
|
در زمانهای دور مردی ژنده پوش بود ، این مرد طلاهای با ارزشی داشت اما بسیار خسیس بود و زندگی فقیرانه ایی برای خود درست کرده بود . طلاها را در کیسه ایی ریخته و هر شب سوراخی حفر می کرد و آنها را در آن پنهان می ساخت و این کار را هر شب تکرار می کرد . بلاخره در یکی از آن شب ها دزدی او را دید و پی به رازش برد و بعد از رفتن مرد خسیس سوراخ را باز کرد و طلا ها را دزدید و برد . زندگی مانند کودکی است که اگر میخواهید به خواب نرود همیشه او را سرگرم کنید . . . . . . ای بشر ، از چه گمان کردی که دنیا مال توست ؟ ور نپنداری که هر ساعت ، عجل دنبال توست . . . ادامه مطلب زبونی که به کسی نگه دوستت دارم،فقط به درد لیسیدن بستنی قیفی میخوره پس: ادامه مطلب با خدمات رایگان مخابرات برای تلفن های ثابت آشنا شوید هفت صبح: شرکت مخابرات ایران، خدمات رایگان متنوعی را برای کاربران تلفن های ثابت در نظر گرفته است اما بسیاری از مردم از این خدمات و نحوه فعال سازی آنها بی خبرند. در ادامه ایمیل جهت اطلاع شما دوستان پرشین استار به این سرویس ها اشاره می کنیم: سرگذشـت کشاورزان گیـلانی و برنـج ایـرانی کشاورزان گیلانی از زمان کاشت تا برداشت تمام اندوخته خود را صرف به ثمر رساندن محصول برنج می کنند، اما چندسالی است که واردات برنج خارجی سایه سیاه خود را بر دسترنج این قشر زحمتکش افکنده است. ادامه عکس ها در ادامه مطلب ادامه مطلب معرفت جاه و مقام نیست به هر کس ندهند معرفت راه و مرامیست که به هرکس ندهند معرفت عشق خدائیست به هر نفس ندهند معرفت بذر نشکفته عشقیست به نا رس ندهند . . . . . . تو ای سمبل معرفت ! کجایی ؟ سلام این هم رسم توست ، دوستی بی کلام ندیدم کسی ، هیچ مانند تو یک روز خوب ، یک روز بد ... بی مرام . . . ادامه مطلب تعدادی موش آزمایشگاهی رو به استخر آبی انداختند و زمان گرفتند تا ببینند چند ساعت دوام میارند. تلویزیون سریال پخش میکنه، حقوق پسره ۴۰۰ هزارتومنه زنش برنامه ریزی میکنه در طول چندماه هم ماشین لباسشویی میخرن هم جاروبرقی، هم فرش دستباف! تازه مستأجرم هستن و به روح هم اعتقاد ندارن! . . . لپ تاپم رو بردم نمایندگیش می گم ضربه خورده کار نمیکنه، یارو میگه ضربه فیزیکی؟!! گفتم نه ، بی محلی کردم یکم، ضربه روحـــی خورده! ادامه مطلب هنگام عروسی محمدرضا شاه پهلوی و زن مصری اش فوزیه در سال 1317 خورشیدی چون مقرر بود میهمانان مصری و همراهان عروس به وسیلۀ راه آهن جنوب به تهران وارد شوند از طرف دربار و شهربانی دستور اکید صادر شده بود که دیوارهای تمام دهات طول راه و خانه های دهقانی مجاور خط آهن را سفید کنند.
موزه آگیرا، گنجینه اسناد تاریخ آموزش و پرورش است که کتابهای قدیمی درسی را در بر دارد. کتابهایی که روزگاری همراه همیشگی ما بودند اکنون مروری برخاطرات گذشته است. ادامه عکس ها در ادامه مطلب
ادامه مطلب نمی دانم چرا ، کجا ، تا کی ، برای چه ، ولی رفتی بی آنکه به فکر غربت چشمان من باشی . . . گفتی دوستت دارم و من به خیابان رفتم ... فضای اتاق برای پرواز کافی نبود ادامه مطلب کلماتی که از دهانتان بیرون می آیند ، ویترین فروشگاه شعور شماست . . . . . . یک انسان منفی به دنبال مشکل است در هر فرصت و یک انسان مثبت به دنبال فرصت است در هر مشکل . . . ادامه مطلب دل ما پول کلان خواهد و پیداست که نیست در جهان نیز همان باب دل ماست که نیست محنت و رنج نمی خواهم و پیداست که هست ثروت و گنج دلم خواهد و پیداست که نیست ! . . . اخطار : مشترک عزیز : شما جزء افرادی هستید که به سختی برای ما مسیج میفرستید در صورت ادامه این بی مرامی شماره شما حذف خواهد شد ! حرف مفت هم نباشه ! ادامه مطلب طرف دندونش درد می کرده میره دکتر میگه: همه رو بکش بجز اونی که درد می کنه ! دکتر میگه چرا ؟ . . . این حرف بزرگمهر که می گفت“سحرخیز باش تا کامروا شوی” رو زیاد جدی نگیر دور و بر ما، سحر خیز ها یا کله پز شدند یا نانوا ! ادامه مطلب برای کشتیهای بی حرکت موجها تصمیم می گیرند . . . . . . ارزش گل تو به قدرِ عمری است که به پاش صرف کردی . . . ادامه مطلب مردی در هنگام رانندگی، درست جلوی حیاط یک تیمارستان پنچر شد و مجبورشد همانجا به تعویض لاستیک بپردازد. هنگامی که سرگرم این کار بود، ماشین دیگری به سرعت ازروی مهره های چرخ که در کنار ماشین بودند گذشت و آنها را به درون جوی آب انداخت و آب مهره ها را برد. مرد حیران مانده بود که چکار کند. تصمیم گرفت که ماشینش را همانجارها کند و برای خرید مهره چرخ برود. در این حین، یکی از دیوانه ها که از پشت نرده های حیاط تیمارستان نظاره گر این ماجرا بود، او را صدا زد و گفت: از ٣ چرخ دیگر ماشین، از هر کدام یک مهره بازکن و این لاستیک را با ٣ مهره ببند و برو تا به تعمیرگاه برسی. آن مرد اول توجهی به این حرف نکرد ولی بعد که با خودش فکر کرد دید راست می گوید و بهتر است همین کار را بکند. پس به راهنمایی او عمل کرد و لاستیک زاپاس را بست. هنگامی که خواست حرکت کند رو به آن دیوانه کرد و گفت: «خیلی فکر جالب و هوشمندانه ای داشتی. پس چرا توی تیمارستان انداختنت؟ دیوانه لبخندی زد و گفت: من اینجام چون دیوانه ام. ولی احمق که نیستم! کریم خان زند هر روز صبح علی الطلوع تا شامگاه برای دادخواهی ستمدیدگان، رفع ستم و احقاق حقوق مردم در ارک شاهی می نشست و به امور مردم رسیدگی می کرد. یک روز مردک حقه باز و چاپلوسی پیش آمد و همین که چشمش به کریم خان افتاد، شروع به های و های گریستن کرده و سیلاب اشک از دیدگان فرو ریخت، او طوری گریه می کرد که هق و هق هایش اجازه سخن گفتن به او نمی داد. شاه که خود را وکیل الرعایا می نامید؛ دستور داد او را به گوشه ای برده، آرام کنند زان پس به حضور برسد. مردک حقه باز را بردند و آرام کردند و در فرصت مناسب دیگری به حضور کریم خان آوردند. کریم خان قبل از آنکه رسیدگی به کار او را آغاز کند نوازش و دلجویی فراوانی از وی به عمل آورد و آنگاه از خواسته اش جویا شد. آن مرد گفت: “من از مادر کور و نابینا متولد شدم و سالها با وضع اسف باری زندگی کرده و نعمت بینایی و دیدن اطراف و اکناف خود محروم بودم تا اینکه روزی افتان خیزان و کورمال خود را روی زمین کشیدم و به سختی به زیارت آرامگاه پدر شما رفته و برای کسب سلامتی خود، متوسل به مرقد مطهر ابوی مرحوم شما شدم. در آن مزار متبرک آنقدر گریه کردم که از فرط خستگی ضعف، بیهوش شده ، به خواب عمیقی فرو رفتم! در عالم خواب و رویا، مردی جلیل القدر و نورانی را دیدم که سراغ من آمد و گفت: ابوالوکیل پدر کریم خان هستم. آنگاه دستی به چشمان من کشید و گفت برخیز که تو را شفا دادم! از خواب که بیدار شدم، خود را بینا دیدم و جهان تاریک پیش چشمانم روشن شد! این همه گریه و زاری امروز من از باب تشکر و قدر دانی و سپاسگذاری از والد ماجد شما بود!”. مردک حقه باز که باادای این جملات و انجام این صحنه سازی مطمئن بود کریم خان را خام کرده است، منتظر دریافت صله و هدیه و مرحمتی بود که مشاهده کرد کریم خان برافروخته شده، دنبال دژخیم می گردد! موقعی که دژخیم حاضر گردید کریم خان دستور داد چشمان مرد حقه باز را از حدقه بیرون بکشد! درباریان و بزرگان قوم زندیه به دست و پای کریم خان افتادند و شفاعت مرد متملق و چاپلوس را کرده و از وکلیل الرعایا خواستند از گناه او در گذرد. کریم خان که ذاتا آدم رقیق القلبی بود، خواهش درباریان و اطرافیان را پذیرفت، ولی دستور داد مرد متملق را به فلک بسته، چوب بزنند! هنگامی که نوکران شاه مشغول سیاست کردن مرد حقه باز بودند کریم خان خطاب به او گفت: “مردک پدر سوخته! پدر من تا وقتی زنده بود در گردنه بید سرخ، خر دزدی می کرد من که مقام و مسند شاهی رسیدم عده ای متملق برای خوشایند من و از باب چاپلوسی برایش آرامگاهی ساختند و مقبره ای برپا کردند و آنجا را عنیان ابوالوکیل نامیدند. اکنون تو چاپلوس دروغگو آمده ای و پدر خر دزد مرا صاحب کرامت و معجزه معرفی می کنی؟! اگر بزرگان مجلس اجازه داده بودند دوباره چشمانت را در می آوردم تا بروی برای بار دوم از او چشمان تازه و پر فروغ بگیری!” . مردک سرافکنده و شرمسار به سرعت از پیش او رفت و ناپدید شد. برگرفته از کتاب هزار دستان نوشته اسکندر دلدم تمساح گردشگری در یک خلیج کوچک مشغول ماهیگیری بود که ناگهان قایقش واژگون شد، چاره ای جز شنا کردن تا ساحل نبود. ولی از انجا که شنیده بود سابقا در این محل تمساح ها زندگی میکرده اند از ترس لبه ی قایق را گرفت. ناگهان پیرمردی را در ساحل دید و از او پرسید: هیچ تمساحی این اطراف هست ؟ پیرمرد پاسخ داد: هیچ تمساحی، سالهاست… گردشگر احساس امنیت کرد و بدون شنیدن ادامه صحبت و با فراغ بال به سمت ساحل شروع به شنا کرد . در نیمه راه پیرمرد را دید که با ترس و تعجب او را نگاه میکند و برایش دعا میخواند… پس دوباره با صدای بلند پرسید: راستی چطور از شر تمساح ها راحت شدید؟ پیرمرد فریاد زد: ما کار خاصی نکردیم، کوسه های داخل آب دخل همشون رو آوردند! اگر باشی محبت روزگاری تازه خواهد یافت / زمین در گردشش با تو مداری تازه خواهد یافت دل من نیز با تو بعد از آن پاییز طولانی / دوباره چون گذشته نوبهاری تازه خواهد یافت. . .
ادامه مطلب از دیگران شکایت نکن ، خودت را تغییر بده از آنجا که برای محافظت از پای خود پوشیدن یک دمپایی آسان تر از فرش کردن کل زمین است . . . . . . یک انسان بزدل چند بار قبل از مرگ طعم آنرا میچشد اما یک انسان شجاع یک بار میمیرد . . . ادامه مطلب عزیزم علاوه براینکه جات خالی نیست سر اینکه کی جات بیاد دعواست :) ) . . . رفیق : این همسرته ؟ پسر : نه رفیق : پس کیه ؟ پسر : زندگیمه ! ادامه مطلب گر رود دیده و عقل و خرد و جان تو مرو که مرا دیدن تو بهتر از ایشان تو مرو
آفتاب و فلک اندر کنف سایه توست گر رود این فلک و اختر تابات تو مرو .
.
.
.
خیال شعبده بازی دارم ، تو رفته ای و پیش منی هنوز !
ادامه مطلب سبـکی کامـلا متـفاوت در خلق آثـار هنـری
هنرمندی فرانسوی به نام Marchal Mithouard توانسته است به کمک رنگ آمیزی متفاوت با رنگ هایی چشمگیر و بهره گیری از اشکالی نامنتظم و غیرمنظم پرتره هایی فوق العاده بوجود بیاورد تا سبکی جدید در ایجاد آثار نقاشی بیافریند. او این سبک نقاشی را هجوم به بیرون نامیده و معتقد است این نوع از رنگ آمیزی را از آثار فوق العاده زیبای کوبیسم پیکاسو بهره گرفته است. همچنین او معتقد است که در عصر امروز دیگر کسی خواهان نقاشی های تکراری با سبک هایی یکسان نیست و باید به دنبال ایجاد تنوع در این زمینه بود. اکنون این تابلوهای نقاشی در نمایشگاهی در پاریس به معرض دید مردم گذاشته شده و قرار است این آثار پس از اتمام نمایشگاه به فروش برسند.
ادامه عکس ها در ادامه مطلب ادامه مطلب در کانون خانواده آنچه که باعث تداوم و بقای صمیمیت می گردد رفتارها و اعمال زن و مرد نسبت به هم است. در این میان نقش یک زن می تواند در ایجاد فضایی دلپذیر و جذاب بسیار مهم و قابل توجه باشد، اگر چه ازدواج آسان نیست امااستمرار و تداوم آن بسیار مشکل تر و سخت تر است، اما در این گزارش به آنچه که زنان باید از مردان و زندگی مشترک خود بدانند می پردازیم. شناخت روحیه مردان نه تنها مشکلات زوجین را کم می کند بلکه باعث برقراری رابطه بهتر بین آنها می شود. رازهای مردانه
۱ - در نظر داشته باشید مردها طوری با شما رفتار می کنند که خودتان به آنها اجازه می دهید، سعی کنید، تماس های مکرر با همسر خود را فراموش کنید ، همیشه در دسترس بودن خانم ها خوب نیست.
۲ - بسیاری از زنان فکر می کنند که برای اینکه مردی عاشقشان شود باید مانند یک سوپرمدل باشند. اما واقعا اینگونه نیست اگر چه به زیبایی بهای بسیاری می دهند اما اصلا آن چیزی نیست که زنان انتظارش را دارند. مردان انتظار ندارند که زنان شان مانند زنان و مانکن های مجلات باشند.
۳ - یکی از خصایص بارزی که می تواند احساس رضایتمندی را در کانون خانواده حاکم کند، قناعت است تلاش کنید قانع و راضی باشید.
۴ - مردها معتقدند: خانم ها زیاد حرف می زنند یا بسیار غرغر می زنند، پس ثابت کنید اینگونه نیست. مردان از این خصیصه خوششان نمیآید، سنجیده و بجا سخن بگوید و غر نزنید، تلاش کنید چیزی هایی که برای همسرتان تعریف میکنید تکراری نباشد…
۵ - اگر می خواهید شوهرتان را اسیر کنید از ابراز احساسات غافل نشوید؛ البته نه تنها با رفتارها و گفتار کلیشه ای.
۶ - یکی از اشتباهات بزرگ زنان این است که فکر می کنند هر چه سربه زیرتر باشند جذابترند، همیشه مهربان و با گذشت نباشید، انعطاف پذیر باشید.
۷ - مردان معمولا نیاز خود به نوازش و توجه را بر زبان نمی آورند.
۸ - مردان بیشتر از آنکه به جا، مکان یا غذا بهاء بدهند، به مسائل جنسی اهمیت می دهند. بنابراین ریشه مشکلات خانوادگی را باید در خلوتگاه آنها یافت.
۹ - مردان دوست دارند بیش از همسر خود در آمد داشته باشند زیرا به آنها احساس قدرت و امنیت می دهد.
۱۰ - مرد ها دوست دارند تا جایی که ممکن است وسایل راحتی فکر و جسم آنها در خانه فراهم باشد.
۱۱ - مردان ترجیح می دهند درمورد احساساتشان غیر مستقیم صحبت کنند. هیچ مردی از زن خود فقط نوازش طلب نمی کند، اما شما اگر واقعاً زندگی و همسر خود را دوست دارید حتما این کار را انجام دهید.
غرور برای مردان اهمیت زیادی دارد و به هر طریقی اگر غرور او را بشکنید، او را از دست خواهید داد.
۱۲ - مردها دوست ندارند که زن ها آنان را سرزنش کنند و راه درست را به آنان نشان دهند. به زن اندرز دهنده نیاز ندارند. گاه زنها اشتباهات مردها را به آنها گوشزد میکنند. این کار به خصوص اگر در مقابل دیگران انجام شود فاجعه است.
۱۳ - اگرچه مردان سعی می کنند در بسیاری از فعالیت های خانواده مشارکت کنند. اما همه آنها نیاز دارند، زمانی مخصوص خود داشته باشند، به مرد ها فرصت بدهید، به مردها آزادی عمل بدهید، بگذارید به آنچه دوست دارند، دست پیدا کنند آنها را تشویق کنید مسافرت بروند و تفریح کنند، با دوستان خود باشند و یادی از دوران مجردی و کودکی خود کنند.
۱۴ - هیچگاه همسر خود را با مردان دیگر مقایسه نکنید، او را سرزنش نکنید یا نقاط ضعف و منفی همسرتان را مدام به رخ او نکشید، تنها او را سلطان قلب خود و مردان دیگر بدانید و این را هم باور داشته باشید.
مجمـوعه ای از تبلیـغات جـالب و خلاقـانه ادامه مطلب توی اتاق رختكن كلوپ گلف، وقتی همه آقایون جمع بودند یهو یه موبایل روی یه نیمكت شروع میكنه به زنگ زدن.
صفحه قبل 1 ... 7 8 9 10 11 ... 24 صفحه بعد |
|
[ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |