عشقانه ها
سایت تفریحی فرهنگی مذهبی دانلود و...
نويسندگان
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان عشقانه ها و آدرس ela86.com لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





پيوندهای روزانه

زیر بارون راه نرفتی
تابفهمی من چی میگم
تو ندیدی اون نگاه رو
تا بفهمی از كی میگم.


چشمای اون زیر بارون
سر پناه امن من بود
سایه بون دنج پلكاش
جای خوب گم شدن بود


تنها شب مونده و بارون
همه ی سهم من این بود
تو پرنده بودی من سرو
ریشه هام توی زمین بود


اگه اون رو دیده بودی
با من این شعر رو می خوندی
رو به شب دادمی كشیدی
نازنین ! چرا نموندی ؟


حالا زیر چتر بارون
بی تو خیس خیس خیسم
زیر رگبار گلایه
 دارم از تو می نویسم

تنها شب مونده و بارون
همه ی سهم من این بود
تو پرنده بودی من سرو
ریشه هام توی زمین بود 

[ پنج شنبه 24 فروردين 1391برچسب:, ] [ ] [ ali ]

...و صبح بدون تو یعنی شب
یادم امد تو رفته ای ... وای بر من... من بی تو...
یادم امد اولین نگاهت که مرا از هست به نیست کشاند... روزها را برایم معنا کرد و من دانستم که هستی پوچ نیست...
یادم امد اولین کلامت را یک سلام از عمق جان... و من داستم که تویی قبله ی
تمام عاشقان...
یادم امد اولین روز خوش تو را دیدن و ان انتظار شیرین را...
اما تو رفتی ومن...
باز هم تنها شدم...
برگرد
 

[ پنج شنبه 24 فروردين 1391برچسب:, ] [ ] [ ali ]

رفتی اما چه بگوییم
تو ندانی که من آنروز غروب
زیر آن دره آرام و عبوس
به چه حالی بودم !
بی تو با حسرت و حرمان و سرشت
خلوتی داشتم آنجا که مپرس
کاش می دانستی
بی تو بر من چه گذشت
رفتی اما چه بگوییم
تو ندانی که من آنروز غروب
زیر آن دره آرام و عبوس
به چه حالی بودم !
بی تو با حسرت و حرمان و سرشت
خلوتی داشتم آنجا که مپرس
کاش می دانستی
بی تو بر من چه گذشت 

[ پنج شنبه 24 فروردين 1391برچسب:, ] [ ] [ ali ]

گفتی که میشناسی و نشناختی مرا
یک روز در قمار غزل باختی مرا
من کاخ آرزوی تو بودم که سالها
با دست های عاشق خود ساختی مرا
دنبال اسب وحشی چشم تو روز و شب
می آمدم و از نفس انداختی مرا
من قطعه شعر چشم تو بودم که با قلم
در انزوای تلخ زمین ساختی مرا
اما خراب کرد دلت خانه ای که ساخت
گفتم که آه کاش نمی ساختی مرا
هرچند می شناسمت اما غریبه ای
گفتی که می شناسی و نشناختی مرا 

[ پنج شنبه 24 فروردين 1391برچسب:, ] [ ] [ ali ]

تو مثل خواب نسیمی به رنگ اشک شقایق
تو مثل شبنم عشقی به روی پونه عاشق
تو مثل دست سپیده پر از تولد نوری 
تو مثل نم نم باران لطیف و پاک وصبوری
تو مثل مرهم یاسی برای قلب شکسته
تو سایبان امیدی برای یک دل خسته
تو مثل غنچه لطیفی به رنگ حسرت شبنم
تو مثل خنده یاسی و مثل غربت یک غم
تو مثل جذبه عشقی در انتظار رسیدن
در امتداد نوازش گلی زعاطفه چیدن
تو مثل نغمه موجی غریب و آبی و ساده
شبیه شاخه گلی که افق به چلچله داده
تو مثل چکه مهری ز سقف سبز صداقت
تو مثل گریه شعری به روی صفحه غربت
تو مثل لذت رویا تو مثل شوق نگاهی
هزار مرتبه خورشید و صد افق پر ماهی 

[ پنج شنبه 24 فروردين 1391برچسب:, ] [ ] [ ali ]

من زانو هایم را به اغوش کشیده بودم

وقتی تو برای اغوش دیگری زانو زده بودی

.

.

.

درد مرا انتخاب کرد
من تورا
تو رفتن را
آسوده برو دلواپس مباش
من و درد و یادت تا ابد با هم هستیم 


ادامه مطلب
[ چهار شنبه 23 فروردين 1391برچسب:, ] [ ] [ ali ]

آنگاه که خاموشی فرا می رسد ...
و روز ، نقش پایانش را ترسیم می کند ...
آنگاه که روشنایی زندگیم ، به افسوسی مبدل می گردد ...
و عشق ، درون چشم هایم نابود می شود ...
تنها در آن زمان پی خواهم برد ...
معنای تو از من چه بوده است ...
همیشه ... دوستت دارم ... 

[ چهار شنبه 23 فروردين 1391برچسب:, ] [ ] [ ali ]

سلام
خسته‌ام زیرا!
می‌آيی همسفرم شوی؟
گفتگوی ميان راه بهتر از تماشای باران است
توی راه از پوزش پروانه سخن می‌گوئيم
توی راه خوابهامان را برای بابونه‌های درّه‌ای دور تعريف می‌کنيم
باران هم که بيايد
هی خيس از خنده‌های دور از آدمی، می‌خنديم،
بعد هم به راهی می‌رويم
که سهم ترانه و تبسم است
مشکلی پيش نمی‌آيد
کاری به کار ما ندارند زیرا،
نه کِرمِ شبتاب و نه کژدمِ زرد.
وقتی دستمان به آسمان برسد
وقتی که بر آن بلندیِ بنفش بنشينيم
ديگر دست کسی هم به ما نخواهد رسيد
می‌نشينيم برای خودمان قصه می‌گوئيم
تا کبوترانِ کوهی از دامنه‌ی روياها به لانه برگردند 

[ چهار شنبه 23 فروردين 1391برچسب:, ] [ ] [ ali ]

حسرت دیدار تو در خاطرم جا مانده است
آن نگاه گاه گاهت وه چه زیبا مانده است

روزهای انتظارم را تو پایانی بیا
باز هم احساس من تنهای تنها مانده است

ای دو دست آشنا بر شانه های خسته ام
نغمه لالایی ات در اوج معنا مانده است

می روی از خاطرات سبز من اما کجا
طعم طبع واژه ات در بغض من جا مانده است

رفتی و چشمان من در رد پایت گم شدند
بی حضورت پیکرم بی خشم اینجا مانده است

منتظر می مانم اینجا تا بیایی خوب من
گرچه از عمرم همین امروز و فردا مانده است 

[ چهار شنبه 23 فروردين 1391برچسب:, ] [ ] [ ali ]

دستهای گرم تو مرا با عشق آشنا کرد
دشت سینه ات
امن ترین جایی است که میتوانم
در آن بیاسایم
نقش ها زده ام رنگ به رنگ
میخواهم آن را بی دریغ به روح لطیف تو تقدیم کنم
به تو که مهربانترینی 

[ چهار شنبه 23 فروردين 1391برچسب:, ] [ ] [ ali ]

می روم اما بدان یک سنگ هم خواهد شکست
آنچـــــنان که تارو پود قلب من از هــــم گسست
می روم با زخم هـــــایی مانده از یک سال سرد
آن همه برفی که آمـــــد آشـــــــیانم را شکست
می روم اما نگویــــــــی بی وفــــــا بود و نمــــاند
از هجوم سایه هــــا دیگر نگــــــاهم خسته است
راســــــتی : یادت بمــــــــاند از گـناه چشم تو
تاول غــــــربت به روی باغ احســــــاسم نشست
طـــــــرح ویران کـــردنم اما عجیب و ســــــاده بود
روی جلد خاطــــراتم دست طوفــــــان نقش بست   

[ چهار شنبه 23 فروردين 1391برچسب:, ] [ ] [ ali ]

محاسبه عاشقانه :
۱ + ۱ = همه چیز
و
۲ – ۱ = هیچ چیز

.

.

.

من که از کوی تو بیرون نرود پای خیالم / نکند فرق به حالم چه برانی چه بخوانی
چه به اوجم برسانی چه به خاکم بکشانی / نه من آنم که برنجم ، نه تو آنی که برانی . . . 


ادامه مطلب
[ چهار شنبه 23 فروردين 1391برچسب:, ] [ ] [ ali ]

تو را من دوست مي دارم نه قدر آب درياها
كه روزي خشك مي گردد شوند بيچاره ماهي ها
تو را من دوست مي دارم نه قدر غنچه و گلها
كه روزي پرپر مي شوند بر آرد آه از دلها
تو را من دوست مي دارم به قدر كهكشان و ماه انجم ها
كه جاويدان بماند عشق من تا بودن آنها 

[ سه شنبه 22 فروردين 1391برچسب:, ] [ ] [ ali ]

رفتی و مرا با دلتنگی هایم تنها گذاشتی ! رفتی در فصلی که تنها امیدم خدا بود وترانه و تو که دستهایت سایه بانی بود بر بی کسی های من ... تو که گمان می کردم ازتبار آسمانی و دلتنگی هایم را در می یابی تو که گمان می کردم ساده ای و سادگی ام راباور داری و افسوس که حتی نمی خواستی هم قسم باشی ... افسوس رفتی ... ساده ، سادهمثل دلتنگی های من و حتی ساده مثل سادگی هایم ! من ماندم و یک عمر خاطره و حتی باورنکردم این بریدن را کاش کمی از آنچه که در باورم بودی ، در باورت خانه داشتم ! کاشمی فهمیدی صداقتی را که در حرفم بود و در نگاهت نبود کاش می فهمیدی بی تو صدا تابنمی آورد ... رفتی و گریه هایم را ندیدی و حتی نفهمیدی من تنها کسی بودم که .... قصه به پایان رسید و من هنوز در این خیالم که چرا به تو دل بستم و چرا تو به اینسادگی از من دل بریدی ؟!! که چرا تو از راه رسیدی و بانوی تک تک این ترانه ها شدی؟!! ترانه ها یی که گرچه در نبود تو نوشته شد اما فقط و فقط مال تو بود که سادگی امرا باور نکردی ! گناهت را می بخشم ! می بخشمت که از من دل بریدی و حتی ندیدی که بیتو چه بر سر این ترانه ها می آید ! ندیدی اشک هایی را که قطره قطره اش قصه ی من بودو بغضی که از هرچه بود از شادی نبود ! بغضی که به دست تو شکست و چشمانی که از رفتنتو غرق اشک شد و تو حتی به این اشکها اعتنا نکردی ! اعتنا نکردی به حرمت ترانه هایی که تنها سهم من از چشمانت بود ! به حرمت آن شاخه ی گل سرخ که لای دفتر ترانههایم خشک شد ! به حرمت قدمهایی که با هم در آن کوچه ی همیشگی زدیم ! به حرمت بوسههایمان ! نه ! تو حتی به التماس هایم هم اعتنا نکردی ! قصه به پایان رسید و منهمچنان در خیال چشمان سیاه تو ام که ساده فریبم داد ! قصه به پایان رسید و من هنوزبی عشق تو از تمام رویا ها دلگیرم ! خدانگهدار ... خدانگهدار 

[ سه شنبه 22 فروردين 1391برچسب:, ] [ ] [ ali ]

نامه ای پر از باران
برایت بنویسم
وقتی به هوای دیدنت
قلب ابرها هم 
تند تند می تپد
یاد تو مثل چیزی
شبیه یک قطره باران
بر لبهای خشک و ترک خورده ام 
لیز می خورد 

[ سه شنبه 22 فروردين 1391برچسب:, ] [ ] [ ali ]

باشد! سکوت کن گل گندم! سکوت کن
از ترس قصه سازي مردم سکوت کن

باشد غرور من که برايت عزيز نيست
بي هيچ زحمتي به تبسّم سکوت کن

از ياد برده اي نکند آن گذشته را؟
کوي بهشت، آن در هشتم؛ سکوت کن

اينجا ميان اين مه سردي که حاکم است
ساعات و کوچه ها گم و من گم؛ سکوت کن

حوّا سقوط کرد و زمين نعره اي کشيد
امّا تو باز هم -گل گندم!- سکوت کن.!.. 

[ سه شنبه 22 فروردين 1391برچسب:, ] [ ] [ ali ]

در میان من وتو فاصله هاست
گاه می اندیشم
میتوانی تو به لبخندی این فاصله رو برداری
تو توانایی بخشش داری
دست های تو توانایی آن رادارد
که به من زندگانی ببخشد
چشمهای تو به من می بخشد شور عشق و مستی
و تو چون مصرع شعری زیبا
سطر برجسته ای از زندگی من هستی
دفتر عمر مرا با وجود تو
شکوهی دیگر
رونقی دیگر است
می توانی به من زندگانی بخشی
یا بگیری از من آنچه را می بخشی 

[ سه شنبه 22 فروردين 1391برچسب:, ] [ ] [ ali ]

دلم برای خودم تنگ میشود
اگر چه نزد شما تشنه ی سخن بودم 
کسی که حرفدلش را نگفت من بودم
دلم برای خودم تنگ می شود آری
همیشه بی خبر از حالخویشتن بودم
نشد جواب بگیرم سلام هایم را
هر آنچه شیفته تر از پی شدن بودم
چگونه شرح دهم عمق خستگی ها را ؟
اشاره ای کنم انگار کوهکن بودم 

[ سه شنبه 22 فروردين 1391برچسب:, ] [ ] [ ali ]

زیباترین ستایش ها نثار کسی که کاستی ها و لغزش هایم را میداند
و باز هم دوستم دارد….
.
.
.
زیبایی عشق به سکوت است نه فریاد ، پس با تمام سکوتم دوستت دارم . . . 


ادامه مطلب
[ یک شنبه 20 فروردين 1391برچسب:, ] [ ] [ ali ]

قسم به چشمات بعد از این جز تو گلی بو نکنم
جز به تو و به خوبیات به هیچ کسی خو نکنم
قسم به اسمت که تو رو تنها نذارم بعد از این
اسم تو رو داد می زنم تا دم دمای آخرین
قطره به قطره خونم و یک جا به نامت می کنم
دلخوشیهای دنیا رو خودم به فالت می کنم 

[ یک شنبه 20 فروردين 1391برچسب:, ] [ ] [ ali ]

سلام ...
اي دوست بزرگوار و رفيق مهربان
از من به تو سلامي به بزرگي ابرها و ادامه’ صحرا و بلندي ستارگان و گرمي خورشيد و روشنايي ماه ........
نميدانم !!!
آفرين به قلب مهربانت كه جاييست براي من و يا جاي روح در جسمي كوچك
من از تو جدا نميشم اي عزيزم و يا اگه جدا ميشي از من حق باتوست
و جزايي ست براي من ستمگر

دوري براي من تقصيري ندارد مگر خودم و جايگاهي نيست مگر قلب بخشندهء تو
عزيزم :
مرا ببخش و .... به قدم مباركت پس چشمهايم زير قدمت پهنست !!!

يادت در قلبم فراموش نميشود و در تمام اجزا هستي من جريان داري و وجودمو پر ميكني
در صفحه قلبم فقط اسمت رو نوشتي
پس شتاب كن در عشق قبل از اينكه روحم پژمرده شود يا با دستت قلبم رو آزاد كن
فداي تو نفسم و قلبم  

[ یک شنبه 20 فروردين 1391برچسب:, ] [ ] [ ali ]

باز هجر یار دامانم گرفت
باز دست غم گریبانم گرفت

چنگ در دامان وصلش میزدم
هجرش اندر تاخت دامانم گرفت

جان ز تن از غصه بیرون خواست شد
محنت آمد دامن جانم گرفت

در جهان یک دم نبودم شادمان
زان زمان کاندوه جانانم گرفت

آتش سوداش یک دم شعله زد
در دل غمگین حیرانم گرفت

تا چه بد کردم؟که بد شد حال من
هرچه کردم عاقبت آنم گرفت 

[ یک شنبه 20 فروردين 1391برچسب:, ] [ ] [ ali ]

من اگر روح پريشان دارم
من اگر غصه هزاران دارم
گله از بازي دوران دارم
دل گريان،لب خندان دارم
به تو و عشق تو ايمان دارم
در غمستان نفسگير، اگر
نفسم ميگيرد
آرزو در دل من
متولد نشده، مي ميرد
يا اگر دست زمان درازاي هر نفس
جان مرا ميگيرد
دل گريان، لب خندان دارم
به تو و عشق تو ايمان دارم
من اگر پشت خودم پنهانم
من اگر خسته ترين انسانم
به وفاي همه بي ايمانم
دل گريان، لب خندان دارم
به تو و عشق تو ايمان دارم 

[ یک شنبه 20 فروردين 1391برچسب:, ] [ ] [ ali ]

اي مردمان بگوييد، آرام جان من كو
راحت فزاي هر كس، محنت رسان من كو
من مهربان ندارم، نامهربان من كو
نامش همي نيارم، بردن به پيش هر كس
گه گه به ناز گويم، سرو روان من كو
در بوستان شادي، هركس به چيدن گل
آن گل كه نشكنندش، در بوستان من كو
جانان من سفر كرد، با او برفت جانم
باز آمدن از ايشان، پيداست آن من كو
من مهربان ندارم، نامهربان من كو 

[ یک شنبه 20 فروردين 1391برچسب:, ] [ ] [ ali ]

هه !
مرا چه به فلسفه ؟؟؟
من هنوز در منطق چشمانت مانده ام !
.
.
.
امشب کم توقع شده ام !
آرزویم کوچک است و کم حرف ، هیچ نمیخواهم جز ‏”‏تـو‏” 


ادامه مطلب
[ شنبه 19 فروردين 1391برچسب:, ] [ ] [ ali ]

دلم دوست دارد که ماهم شوی
در این خود شکستن پناهم شوی

خودم دوست دارم نگاهت کنم
تو هم ، همنشین نگاهم شوی

غزل میشوم پیش پایت گلم
اگر دختر سر به راهم شوی !

از این بیشتر گریه ات میکنم
صمیمی تر از بغض و آهم شوی

به حال خودم گرچه حالم بد است
از این کمترم تکیه گاهم شوی

دلم دوست دارد نگاهت کند
بیا پس که دل بخواهم شوی

[ شنبه 19 فروردين 1391برچسب:, ] [ ] [ ali ]

ولتر (1778 - 1694) نويسنده و فيلسوف فرانسوي اين نامه را در زندان به معشوق خود نوشت. وي در سن نوزده سالگي به عنوان وابسته سياسي همراه سفير فرانسه به هلند رفت. در آنجا عاشق المپ دونور، دختر فقير زني از طبقه پايين اجتماع شد. نه سفير و نه مادر المپ با ازدواج آن دو موافق نبودند و براي جدا كدن آنها از يكديگر، ولتر را به زندان انداختند. مدت كوتاهي بعد، ولتر با بالا رفتن از پنجره زندان موفق به فرار شد.

به نام پادشاه مرا در اينجا زنداني كرده اند. مي توانند جانم را بگيرند ولي عشقم به تو را هرگز . آري عشق زيباي من امشب تو را خواهم ديد حتي اگر گردنم را به تيغ جلاد بسپارم. به خاطر خدا ديگر با اين حالت غمزده ديگر برايم نامه ننويس. بايد زنده بماني و احتياط كني. مواظب مادرت كه بدترين دشمنت است باش. چه مي گويم؟ مواظب همه كس باش، به هيچ كس اعتماد نكن، آماده سفر باش. به محض پيدا شدن ماه درآسمان، هتل را به صورت ناشناس ترك مي كنم. درشكه اي مي گيرم و چون باد به سمت شونينگن خواهيم رفت. با خودم كاغذ و جوهر مي آورم.نامه هايمان را در آنجا مي نويسيم.

اگر مرا دوست داري دوباره به خودت قوت قلب بده و تمام نيرو و حضور ذهن خود را به كار بگير. مواظب باش مادرت متوجه نشود. همه عكس ها را با خودت بياور و مطمئن باش كه ترس از بدترين شكنجه ها هم مانع خدمتگذاري من به تو نمي شود. نه، هيچ چيز قادر نيست مرا از تو جدا سازد. عشق ما عشقي پاك است و تا عمر داريم دوام خواهد داشت. بدرود، حاضرم به خاطر تو هر كاري انجام دهم. لياقت تو بيش از اينهاست. خداحافظ دلبند عزيزم. 

[ شنبه 19 فروردين 1391برچسب:, ] [ ] [ ali ]

تو و انتظار جاده . من ودرد بی قراری
تو و کوله بار رفتن . من و این اشکهای جاری
تو وعشق پر کشیدن . من و این پرهای چیده
دل تو چه پرتمناست. دل من چه ناامیده
می ری امشب _به سلامت _ ولی من اینجا می مونم
توی لحظه های حسرت .واسه تو غزل می خونم
می خونم از اون روزایی . که میذاشتی سر . رو شونم
من به یاد موی خیست . هنوز زار و دیونم. 

[ شنبه 19 فروردين 1391برچسب:, ] [ ] [ ali ]

بیا امشب دمی با من کنار بسترم بنشین
من از عشق تو میسوزم تو با خاکسترم بنشین
به اشک چشم و خون دل تو را من آرزو دارم
بیا همچون غبار غم به چشمان ترم بنشین
مرا گفتی که می آیم تو را باور نمی کردم
در این غم خانه هستی به باغ باورم بنشین
به حاتم خانه چشمم اگر دیدی غمی پنهان
قدم بردار از آن چشم و به چشم دیگرم بنشین
به جانم آتش عشقت ببین امشب چه می سازد
مرا دیدی اگر بی جان کنار پیکرم بنشین
زه آه آتش افروزم پیاپی شعله می بارد
بیا آب محبت شو به روی افکرم بنشین
مرا رسوا چو مجنون بیابان گرد می خواهی
مکن ای نازنین دیگر از این رسوا ترم بنشین 

[ شنبه 19 فروردين 1391برچسب:, ] [ ] [ ali ]

ای آنکه زنده از نفس توست جان من
آن دم که با تو‌ام، همه عالم ازان من
آن دم که با توام پرم از شعر و از شراب
می‌ریزد آبشار غزل از زبان من
آن دم که با توام، سبکم مثل ابرها
سیمرغ کی‌ رسد به بلندآسمان من
بنگر طلوع خنده‌ی خورشید بر لبم
زان روشنی که کاشتی ای باغبان من!
با تو سخن ز مهر تو گفتن چه حاجت است؟
خود خوانده‌ای به گوش من این، مهربان من 

[ شنبه 19 فروردين 1391برچسب:, ] [ ] [ ali ]
صفحه قبل 1 ... 11 12 13 14 15 ... 28 صفحه بعد
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید.امیدوارم لحظات خوبی را در این وبلاگ داشته باشید.
امکانات وب

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 33
بازدید دیروز : 1063
بازدید هفته : 1096
بازدید ماه : 14957
بازدید کل : 448868
تعداد مطالب : 4364
تعداد نظرات : 1580
تعداد آنلاین : 1

فروش بک لینکطراحی سایتعکس